![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
گـفـتیم هر زمان همه جا مرتضی علی ذاکر شـدیم ذکـر تو را مـرتضی عـلی از مـدح تو هـمـیشه قـلـم شـرم میکند ای قـدّ شعـر پیـش تو تا مرتضی علی اخلاص و موُمنون و زمر؛ حمد و کافرون یاسین و عادیات و سبا، مرتضی علی تفـسـیر تو به دست کسی پا نداده است شأن وجـود "نقـطۀ با " مرتضی عـلی مـعـراج هم نـبـی به تمـاشای تو رسید یعنی صعود کرده الی... مرتضی علی اعجاز تو همین که چهل جا به یک زمان دیده شدی تو چشم خدا- مرتضی علی مـا سـائـل صــفـات جــمـالـیّـۀ تــوأیـم یا مظهـر العجـائب و یا مرتضی عـلی گفتی:"فمن یمت یرنی"پس زمان مرگ فـریاد میزنـم که بـیا! مـرتضی عـلی دراین جهان وهرچه در او هست هو بکش میگردد انعکـاس صدا مـرتضی علی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح مولا از زبانحال حضرت علی علیهالسلام
من ذکـر بـسـم الله الـرحمن الـرحـیـمم تـصـویـر اســمـاءِ خــداونـد کــریـمـم مـن قــل هــو الـلـه احــد را رازدارم یـعـنـی عـلـیِ عــالـیام، ذکـر قـدیـمـم من ذکـر الله الـصـمـد را عـینِ معـنـام عـیـنِ خـداونـدِ عـلـیـمم، من عـلـیـمـم از کـعـبه راز لـم یـلـد بـاید بـپـرسـیـد لم یولَدَش، خود پاسخی از آن حریمم کـفـواً اَحـد را فـاطـمـه مـعـنا نـمـوده: خَلقاً و خُلـقاً چون عـلی خَلـقِ عـظیمم هـمـتای کـوثـر، کـفـوِ زهـرای بـتـولم أبتر سزاوار است بر خـصمِ عـقـیـمم کِـی زادگـاه دیگـران در کعـبه بـاشد؟ من صاحب بیتُ اللَّهَم، رُکنم، حَطیمم۱ من کعبهام، من قـبلهام، من عـینِ ذاتم میـزانِ دین، یعـنی شریعت را حریمم من در رکـوعِ خـویش، مُحـییِ زکـاتم مـجـریِ احـکــام خــداونـد حـکــیـمـم آن حاکمِ شرعم که در وقت قـضاوت حـتـی بـرای دشـمـنـان خـود حـلـیـمـم خـود پـادشـاه عـالـمـم، امـا بـه زُهـدم این بس، که فرش کُـلبهام، تنها گِـلیمم حتی بـرادرهـای خود را مـنـع کـردم زانچه به بیت المال باشد زرّ و سیمم جـانِ پیـمـبـر هـسـتم و نـفـسِ رسالت سلطان عـالـم هـسـتم و عـبـدالکـریمم من سفـره دار خلـقت و کـون و مکانم رزق سماوات و زمین، بـارِ عَـمیمم۲ کوه و در و دشت و دَمن یک گوشه چشمم بر بادها فـرش سلـیـمان، یک نسـیـمم موسی عصا انداخت، کردم اِژدهایش در طور سـیـنا، یـارِ مـوسای کـلـیـمم عیسی نفَس زد، مُرده را من زنده کردم عـالـم شـود إحـیـاء از عـطرِ شمـیـمم آتش به ابراهیم اگر بَرد و سلام است نــامِ مــرا آورد، مـن قـلـب ســلــیـمـم راه زمـیـن، راه ســمــا، راه کُــراتــم تنها در عـالـم من صراط المستـقـیـمم بر لـشگـر پیـغـمـبران، مـولا منم من بر احمد مخـتـار چون سیبِ دو نـیـمم من اولـیـن مـؤمـن بـه اسـلامِ رسـولم خـود در تـمـام کـارها با او سـهـیـمـم با نَـصِّ پـیـغـمـبـر امـیـرالـمـؤمـنـیـنـم تـنـهـا مـنـم دارای این اسـم عـظـیـمـم من جـانـشـینِ حـضـرت خـتـمی مـآبم داده ولایــم را خـــداونــد عــلــیــمــم اولاد مـعـصـومـم، امـامـانِ مـبـیـنـنـد آری امـامـانِ مـبـیـن را هـم زعـیـمـم حـتـی ولایت بـر هـمــه کــفّــار دارم پس منکرانم را بخـوان خـصمِ لئـیـمم کی میتوان شاعر کِشد پَر در حریمم دسـتـانِ من بـنـوشت ابـیـاتِ فـخـیـمـم حق«لافتی الا علی» در شأنِ من گفت در جبهه وحشت میکند دشمن ز بیمم من پـهـلـوان خـیـبر و بدر و حُـنـیـنـم من قـالـعِ هـر یل یلِ بـاز و ضخـیـمم با جـاهـلـیَّـیت در سـتـیـزم تا به آخـر مـن دشـمـنِ دیـرینِ شـیـطان رجـیـمم چشمان اهل فـتـنـه را من کـور کردم آرامـشِ مَــردم در اوضـاعِ وخـیــمـم ابطالِ باطل میکـنم، احـقـاقِ حق نیز فـاروقـم و در این سِـمَـت دُرِّ یـتـیـمـم هر منحـرف را از رهِ خود بـاز دارم تحریفِ دین را بر نمیتابم، قَـویـمم۳ هر روز با کفر و نفاق و شرک در جنگ هـر شـام، سـفـره دارِ أطـفـال یتـیـمـم دست خـدا، چـشم خـدا، گـوش خـدایم هر صحبتی باشد به هر جمعی، فهیمم من دستِ مهـدی میشوم روز عدالت من قـاسـمِ کیـفـر ز جـنّت تا جحـیـمـم عقبای من زهـراست، دنیایم که پاشید با فاطمه، صحرای محشر من قـسیمم در پیش من بازوی زهرا را شکستند بستـند پـیـشِ او دو بـازوی حَـجـیـمـم سیلی زنَم، آنکس که نامـوسِ مرا زد من ظلم دیـدم وَز غم زهرا ظَـلـیـمم۴ من از مـدیـنـه تا نجـف در انـتـظـارم تـا صبـحِ روز انـتـقـام آنـجـا مـقـیـمـم از کوفه تا شام است، هر روزم عزادار شبهـای جـمـعه کـربـلا خوانِ نـعـیـمم عـالـم بگِـرید بر حسینِ من که گـوید: پُر غصه تر از قـصۀ کهـف و رقـیـمم رأسِ بریـده دیده کس، قـرآن بخواند؟ من ناطقِ قرآن و مقـتـولِ خـصـیمم۵ گـودال بود و پـیـکـرم زیر سُـم اسب من بودم و حـالِ مناجـات صمـیـمـم۶ تـنهـا کلامـم: یا غـیاث المستـغـیـثـین! این جانِ بی جان است، احسانِ قدیمم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
غـمها که به سر آمد آغـاز ظـفـرها شد الوعـده وفا! روز دندان به جگرها شد چشمان پیـمبر هم معـطـوف گذرها شد حـجّـاج رسـیـدنـد و پـایـان سفـرها شد وا کرده بـغـل برکه بر روی مسافـرها گـویا که خـدا داده سـوغـات به زائرها انقدر جهـاز آمد کوهی شد و بالا رفت چشمان همه سویش من باب تماشا رفت احـمد به فـراز آن هم شانه مـولا رفت موسی سوی طور آمد بر عرش مسیحا رفت مـوقـوفۀ حـیـدر بود هر خط بـیـانـاتش یک جمله به توصیفش یک جمله به اثباتش میگفت که ای مردم فرمانده لشگر کیست هرچند پیمبر نیست هارون پیمبر کیست سرمایه اسلام و از اهل جهان سر کیست شمشـیر رسول الله کرار دلاور کیست انگـشـتر ایـمان را همواره نگـین بوده بر شانه من رفـته مـعـراج نشـین بوده یا رب به علی بوده یک عمر دعای من هروقت زمین خوردم بوده ست عصای من جانم به علی بند است جان داده برای من بیواهمه در بـسـتر خوابـیده بجای من وقتی به رکوع آمد طعنه به سلیمان زد خیبر جلویش پا شد وقتی که به میدان زد مغرور نبود اصلا هرچند شجاعت داشت از زندگی اش دل کند با مرگ رفاقت داشت با نان جوین خوش بود از بس که قناعت داشت حرفی نزد از مردم هرچند شکایت داشت بایـد به دل مـؤمن عـشـقی ازلـی بـاشد بر هر که امامـم من مأمـومِ عـلی باشد من میروم ای امت زیر نظرش باشید تنها نشود یک وقـت مثل سپـرش باشد روزی نرسد داغی روی جگرش باشید با آتش و با هیزم در پشت درش باشید روزی نـرسد باشـد در بین شـما تـنهـا در پیش نگـاه او سـیـلی بخـورد زهـرا کاری نکـنید از درد شـبها بـشود بیدار از درد کبودیها از زخم نوک مسمار زینب ببرد ارث از این سوختن و آزار یثـرب برسد تا شام کـوچه برسد بازار یک سر بروی نیزه یک خواهر جان بر لب وای از اثر شـلاق وای از کـمر زینب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
ما نـور دل از مركز خـورشید گرفتیم با مـهـر عـلـی جـلـوۀ تـوحـید گرفـتـیم عـطر عـلـوی زین گـل امـیـد گرفـتـیم با خـاطـرۀ عـیـد عـلـی عـیـد گـرفـتـیم از خّم غدیرش همه دم سرخوش و مستیم ما خـاك نـشـین ره او بـوده و هـسـتـیم تنها نه دلم زمزمه پـرداز غـدیـر است مرغان سحر را به لب آواز غدیر است عیسای نبی مات ز اعجاز غدیر است موسی همه جا حیرتش از راز غدیر است در وادی مـوعـود و در آن آیـنــۀ راز بـا حـكـم خـدا داد نـبـی بـر هـمـه آواز این نور خدائی كه مرا مهر منیر است سرچشمۀ جوشندهای از خیركثیر است محـبـوب ترین خلـق خداوند قـدیر است تنها همه جا اوست كه بر خلق امیر است ایـن است عـلـی آیـنـۀ قـدر و جـلالـت كردم به همه خـلـق من ابـلاغ رسالت ای مـردم آگـاه عـلـی رهـبر دین است مـولا به شما مـردم اسلام هـمین است برمكتب ایمان و شرف یار و معین است مهرش همه جا بهرشما حبل متین است هركس كه بود یار علی یار رسول است با مهر علی طاعت مخلوق قبول است این آیـنـه، تـوحـیـد نـشان است بـدانـید گـنـجـیـنۀ ایـمـان و امـان است بدانـیـد افـضل ز هـمه خلق جهـان است بدانید او گـلـشن سـرسـبز جـنـان است بدانید هركس كه جدا شد ز علی اهل جهیم است آگاه از این حرف خـداوند عـلـیم است اســلام جــز او قـافـلـه ســالار نــدارد دین غـیـرعـلی یـار و مـددكـار نـدارد هر كـس به ولای عـلـی اقـرار نـدارد بـا گـلـشن فـردوس سـر و كـار نـدارد سرچشمۀ عشق و شرف و نور غدیر است بیبهره ز مهرش به صف حشر فقیر است آن روز دل از زمزمه خاموش نمیشد غم با دل پُر شـوق هم آغـوش نمیشد امروز دل خلـق پـرُ از جـوش نمیشد گر خـاطـرۀ عـشـق فـرامـوش نمیشد افـسـوس كه پیـمانۀ پـیـمان بشكـسـتـند با غـصب خلافت به خلافت بنـشـستند با آنكه علی جان نبی و دم هستی است با آنـكـه دلش آیـنـۀ محـرم هستی است با آنكه شب و روز علی درغم هستی است مظلوم ترین رهبر این عالم هستی است گـفـتـند اگرچه به همه خلـق امیر است آغـاز غـریـبی عـلی روز غـدیـر است بنویس«وفائی»كه علی چشمۀ نوراست انـوار ولایش شجـر وادی طـور است او مظـهر الطاف خـداوند غـفـور است در حشر مرا مهر علی برگ عبور است جز او به صف حشر مرا هم نفسی نیست غیر از علی و آل علی دادرسی نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
اگـر چه رتـبـۀ او در غـدیـر معـنا شد ولی حـقـیـقـتِ این مـرد دیـر معنا شد قـسـم به معنیِ آیـاتِ "هَـلْ أَتى" با او هـمـیشه حـقِ یـتـیـم و اسـیـر معنا شد همین که دستِ علی در غدیر بالا رفت برای بـارِ نـخـسـتین "امیـر" معنا شد کسی مطابقِ هارون برای موسی بود برای حـضرتِ طـه وزیـر مـعـنـا شد کسی که وقتِ رکـوعِ نـماز میبخـشد فـقـط به دستِ علی دستگـیر معنا شد همان علی که ابرمردِ فتحِ خـیـبر بود همان که وقت نبردش "دلیر" معنا شد کتابِ فـضلِ عـلی قـرنها نوشته شده ولی حـقـیـقتِ این مـرد دیـر معـنا شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
هر كس تو را نداشت لیاقت نداشتهست هر كس نشد فدات، سعادت نداشتهست در چشم اهل معرفت از خار كمتر است هر كس كه رنگ و بوی ولایت نداشتهست فـیـضـی نـبـرده از بــركـاتِ مـحـبـّتـت از دشـمنت، دلی كه بـرائت نداشتهست بیامتحـان مِهـر عـلی، یك تن از رُسُل بر دوش خویش مُهـر نبوّت نداشتهست جـایی كـه تـو نـمـونـۀ انـسـان كـامـلـی غاصب که حقّ غصب خلافت نداشتهست بی نام تو نوای اذان بـدتر از غِـنـاست در كشوری كه شیعه حكومت نداشتهست در آسـتـان بـیت گِـلـیـن ات نـوشـتـهانـد این شاه، تاج و تخت و عمارت نداشتهست مردی در این جهان به اباالفضل تان قسم انـدازۀ تو رحـم و مـروّت نـداشـتـهست آوای “لافتیٰ”ست كه پیچیده هر طرف یعنی كسی به جز تو فـتوّت نداشتهست از طـرز ضربههای تو فـهـمـیدهایم كه دستی شبـیه دست تو قدرت نداشتهست تنها، به قلب كفر زدن كار حـیدر است اینگونه، هیچ كس دل و جرأت نداشتهست سـرتـا سـر نقـاط جـهـان را گـرفـتهای نامی به قـدر نام تو بـركت نـداشتهست تـنـهــا، به بـارگـاه سلـیـمـانی شـماست جایی كه مور، حسّ حقارت نداشتهست بیچاره آن كسی ست كه برگشته از نجف بیچاره تر كسی ست كه رُخصت نداشتهست شب های جمعه، جز نجف و كربلا، خدا جایی به سر هوای زیـارت نداشتهست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
اذکار تـسـبـیـح مـناجاتـم طرب داشت محراب گـویا نیت عرض ادب داشت شام سقـیفه مُرده و صبح غـدیـر است یکـتـا خـدا، یکـتـا عـلی، یکـتـا پیـمبر تکـلـیف را روشن نـمود آنجا پـیـمـبر اتـمـام حجّـت کرد با گمراه و بدخـواه از دشمنانش پست و بیبنـیادتر نیست از بـنـدۀ حـیـدر کـسـی آزادتـر نـیست اسـم علی حک شد به گردنـبـند زهرا بیبیست شخص فاطمه آقاست حیدر مـادر بـتـول و حضرت باباست حیدر هرکس که مهر حـیدر و زهـرا ندارد در خشکسال حسرتم باران دلم خواست من بیسر وسامانم و سامان دلم خواست شکرت همینکه سایهات را کم نکردی عالی نجف، اعلا نجف، والا نجف بود یکتا نجف، زیبا نجف، رویا نجف بود اذن پــیـاده رفـتــنـم را مـرتـضـی داد هر چند ما از سـیـنـه چاکـان شـمائـیم عـبد نجـف هسـتیم و لنگ کـربـلائـیـم آهـسـتـه آهـسـتـه بـنـی هـاشـم مـیآیـد بر روی لبها خنده هست و نیست ناله دارد به دور نـاقـههـا از نــور، هـالـه این کـاروانیهـا چـقـدر اطـفـال دارند آغوش گرم مادری با شیـر خوارهست تنـظـیـم لالائـیـش هم با گـاهـوارهست هم کاروان، خورشید و هم مهتاب دارد اینـجـا نـخـنـدیـدنـد بر چـشـم تـری هم اینجا نبـردنـد از کسی انگـشـتـری هم امـسـال شـاید یک مسـلـمـان آب آورد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
سماوات و زمین گوید: امیرالمومنین حیدر اصول و فرع دین گوید: امیرالمومنین حیدر خـلـیل الله میگـویـد، کـلـیـم الله میگوید و عیسی هم یقین گوید: امیرالمومنین حیدر نه تنها این زمین گوید، نه تنها اصل دین گوید که ختم المرسلین گوید: امیرالمومنین حیدر همه آیـات یزدانی، حروف رمز قـرآنی دمادم یا و سین گوید: امیرالمومنین حیدر زمین و عالم بالا، نبی و حضرت زهرا امـام راستـین گوید: امیرالمومنین حـیدر هـمـه ذریـۀ زهـرا، کـنـار زیـنب کـبـرا و هم روح الامین گوید: امیرالمومنین حیدر چو جبریل امین هر دم، به همراه نبی یکدم پرِ حبل المتین گوید: امیرالمومنین حیدر اگر ویران و آبادم، اگر غمگین اگر شادم دلم شاد و غمین گوید: امیرالمومنین حیدر به دارم گر بیاویزد، و آتش گر به جان ریزد ز پایم تا جبین گوید: امیرالمومنین حیدر تمام عـالـم امکـان، و متن سـورۀ انسان خداجو با یقین گوید: امیرالمومنین حیدر گمانم حضرت داور، میان صحنۀ محشر خطابه اینچنین گوید: امیرالمومنین حیدر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
دل سپردیم به عشقش، چه اسیریم اسیر طیّب الله به این حـضرتِ دلـدارِ دلـیر «درِ» علم است و در از قلعۀ خیبر کنده پسرِ مرحب از این واقعه شد یک شبه پیر مینشستند دو زانو؛ پُرِ از شرمِ حضور مالکِ اشتر و مقداد، سر افکنده به زیر چشم در چشم شدن کارِ فقط فاطمه بود چونکه سخت است گذر کردن از این راه و مسیر هم هم آغوشِ یتیمان شد و هم در میدان همه گـفـتـند کسی آمـده با هـیبتِ شـیر ذوالفقارش شده یک لشکر و دستانِ خدا غضبُ الله نوشتهست به روی شمشیر علوی مذهـبمان کرده خدا روزِ الَست گفته این است برای همگان نِعمَ الامیر رفت تا هجده ذیالحجّه به پیغمبر گفت: جز علی هیچکسی را به خلافت نپذیر سندِ مـحـکـم آن آیۀ «ألـیـوم لکُم ...» منکرش را بنـشان و بگـو آرام بگـیر مُهر تأیـیدِ نـماز است فـقـط حبّ عـلی نام او اصلِ اذان است و رکوع و تکبیر از خوشِ حادثه بر ساحـت پیـشانیِ ما نام او حک شده! زیباست عجب این تقدیر نسل در نسل، یقـیناً به عـلی مُنـتَـسبیم شـجره نـامـۀ ما را بنـویـسـید غـدیـر!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
ای آسـمان مُـبـلِّـغ عـشـق و کمال تو وِرد لب ملائکه خُـلـق و خـصال تو یا قـاهـِر العَـدُوِّ… وَ یا وٰالِـیَ الـوَلی شد مَظْهـَرُ العـجـائِب عـالَم خـیال تو بـُــردنــد انــبــیــاءِ الـهــی و اولــیــا حسرت به سجدههای تو و شور و حال تو شـرح قَـدَر به معـرکـههـا اقـتـدار تو شـأن نُــزول عـدلِ خـدا اعـتـدال تـو عینُ الیقین و حِصْنِ حَصین، فاتح المبین رویای اهل جنـةُ الاعـلیٰ وصـال تو پروانه هم در آتش عشق تو شعله خواست مـعـنا کـنـیـد واژۀ نِـعْـمَ الـنّـصیـر را نـوکـر شـدم خـدا بـشـنـاسـم امیـر را شکر خـدا که حُـبّ وصیّ نبی، علی بد مست میکند به خدا این حـقیر را دست خدایی و صفت دسـتگـیریات دارد هـوای طـفـل یـتـیم و فـقـیـر را اربـابـی و غـلام خـود آزاد میکـنـی جـان حسـن رها نکـنی این اسـیر را با دسـت خود پـیـالـۀ آبی درست کن تـا مَـزْمَـزَه کـنـیـم کـمی الـغـدیـر را عـلّامه هم غلام غـلامان حیدر است با هـر قـیـام تو شـده بـرپـا قـیـامـتـی در هر رکـوع تو شده دیـده کـرامتی تکـبیر تو بزرگی رب را نـشان دهد رفتی به سجده گفت خدا چه سعادتی وَالله در تـشـَـهُّــدِ بـی اَشـهــدِ عــلــی پـیـدا نـکـرده عـرش الـهـی دیـانـتـی بعد از سلام های نمازی که خواندهام گفتم هزار شـکـر که هـسـتم ولایـتی افـتــادم و بـلـنـد شـدم یـا عـلـی مــدد افـتـادنـَم بـرای مـن آورده نـعــمـتـی این اوج غربت است، منم یاور علی فـرمـانـدهـی کـُلِّ قـــُوا شـاه لافــتـیٰ شمشیر و شیر حضرت حق کیست؟!مرتضی یار و وصی حضرت ختم رسل علیست سـردار بدر و خیبر عـلمـدارِ ماسـوا حرف علیست قول نبی وَحی کردگار حیدر قَسیم نار و جنان است در جزا یا مرتضی تپـشْ تپـشِ قـلـب فـاطمه ذکـر لـب کـریـم حـرم شــور نـیـنـوا شاهـنـشَه غـدیر حسـابم کـنـد اگر… دل میشود مُـحـرّمـی و نـذر کـربلا سـیـنه زن حسـین توأم شاه لـو کـَشَف
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() رباعی های عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
جبریل مکرر این صـلا را سـر داد بـلّـغ، بـلّـغ… نـدا بـه پـیـغـمـبـر داد ********************** چون صبح الست، عهد دیرینه گرفت قـرآن مجـسـم، به روی سـینه گرفت ********************** آن روز که خم، به دست دو دریا رفت فـردوس به خاکبوسی صحرا رفت ********************** خـورشـید طلـوع کرده از لـبخـندش نور است و هزار رشته در پیوندش ********************** در آیـنه مهـر و مه، شـکـوفایی کرد دسـتـان عـلـی، بـلــنـد بــالایـی کـرد ********************** بتخانۀ شرک را شکستی ای دست بر خـندق جهـل، راه بستی ای دست ********************** «والـعـصر» که آیه آیۀ آن به عـلی میخورد قسم، به دین به قرآن به علی ********************** در ســجــدۀ شـکـر آفــتــاب افــتـاده جـــای قـــدم ابـــوتـــراب افـــتـــاده ********************** سرچـشمۀ روشن حیات است غـدیر عـطر ملکـوت صلوات است غـدیر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
عهدی شکسته شد غم آن ماجرا که هست مَن کنتُ را غدیر نخواندی، منا که هست بعد ازخدا بزرگ همه ماسوا که هست ناد عـلی بـخـوان و بگو یکـصدا عـلی فـریـاد کن به مـأذنـه، حـیّ عـلی عـلی یک یا علیاست فاصله از عشق تا علی یوسف! چه غم زمکر زنان، باش با علی هم مبـتـدای عـاشـقی ماست هـم خـبـر در کـوچهاش یـتـیـم و اسـیرند رهگذر گفتی عـلی خـداست نه آئـیـنۀ خـداست پس هرچه از بزرگی او دم زنم رواست نقّاش، حیدر است که عالم منقّش است مهرش حلول کرد به جان و دلم نشست تاریخ را سپـرد به ما، رفت مصـطفی قرآن ورق ورق شد و عترت جدا جدا زهرا نفس کشید که جان داشت از علی فـریاد اگر کـشیـد زبان داشت از علی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
سـر دادهانـد پـای عـلی سـر شناسها چشمان اوست معـدن گوهرشـناسها شـاگرد ” ضربة علیٍ یومُ خندق” اند شـمشـیـر میزنـنـد اگر سـرشـناسها نهج البلاغه رفت به بـازار زرگران سنگ محک زدند به سر زرشناسها تا نـقـطههای خـطبه او رفـت آسـمان شـد پـرسـتـاره دیـدۀ اخـتـر شـناسها هوهوی ذوالفـقـار عـلی را شـنیدهانـد از شـقـشـقـیهاش همه منـبـر شناسها ساقی برای متقیان خطبه خوانده است یعـنی رسـیده دور به سـاغرشناسها نهج البلاغه خـواندم و قـرآن بلد شدم پی بـردهام به حـرف برادر شناسها
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
سـاقی بده پـیـالـه که مـسـتم نـگـار را یک جرعه ماهِ کاملِ شبـهـای تـار را من خـاکِ پــایِ حیـدرِ دُلدل سوار را ای در عـدالت از همه با اعـتـبـار تر در جبـر نیست مثـلِ تو با اخـتـیار تر داده خدا به دستِ خودش ذوالفقـار را قـنبر که شد غلامِ شما غم نداشتهست چون ترسی از عذابِ جهنّم نداشتهست بخشیـــده در نداری خود هم نـدار را چون قلّهای مقابلِ این قـلـوه سنگ ها هرگز نکرده پشت به میدانِ جنگ ها تحـمـیل کرده بـر دلِ دشمـن فرار را فرقی نمیکند چه کسی روبه رویِ اوست در راهِ دوست بسته علی چشم رویِ دوست دیــنِ خــدا گرفـتـه از او اعـتـبـار را هرکس به جنگِ تن به تن آمد خراب شد پیـشِ ابـوتـراب شکسـت و تُـراب شد گردانده است گـردشِ لیلُ النهـــار را در” لیلهالمَبیت ” علی بود و هیچکس روزِ غدیر روزِ” ولی ” بود و هیچکس مـثـلِ عـلـی نداشـتـه ایـن افـتـخـار را پنهان فقط علیست نمایان فقط علیست دریا علیست کوه و بیابان فقط علیست بـایـد که سـجـده کـرد خـداونـدگار را باید به رازِ خلقـتِ این مرد فکر کرد بر آنچه فتنــه با دلِ او کرد فکر کرد امّا چگونه بـشـمرم این بی شمار را؟
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
عـلی بر ماسِـوا، نِـعـمَ الاَمیـر است که ذکرش؛ منـبعِ خـیـرِ کـثـیر است به جِد…هـر دانۀ تـسـبـیـحم امـشب به ذکرِ یا عـلی؛ نِعـمَ الـنَصیر است نـگـاه کـعـبه امشـب غـرق حـیـرت دعـا امشب چه ناب و دلپـذیر است چـو باشـد ذکـر او خَـیـرُ العـبـادات سـعـادت، با عـلی معـنا پـذیـر است امــیــر و قــافــلــهسـالار هــسـتــی به غـایت پادشـاهی بس دلـیـر است نـگــاه قــدســتـیــانِ عــرشِ اعـــلا برابر با نگاهـش سـر به زیر است هــزاران کـهــکـشـان راه شـیــری بـه دامِ زلـف مـوّاجـش اسـیـر است خــدا نَــبْــوَد، ولـی ذاتــاً وجــودش شبـیه حضرت حـق بی نظـیـر است بخوان از مأذنه”حَیّ عَلی العـشـق” که بی نامش اذان، جهلی کبیر است “قــسـیــم الـنّـار و الجَـنَّـة “عـلـی و همان، مصداقِ بر حـقِّ غـدیر است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
درست وقت اذان بود؛ وحـی نازل شد که دین حضرت خورشید تازه کامل شد به لطف حضرت خورشید جان تازه گرفت دلی که پـای نفـسهـای آسـمان دل شد شکست ظرف بُلـورین ظلمت شب را نگـاه صبح؛ وَ فـرمود ظـلـم باطـل شد هـنـوز دیـن خــداونـد در تـلاطـم بـود که ذوالـفـقـار عـلی آمـد و حـمـایل شد و تیغ حضرت حیدر به خلق ثابت کرد که لحظه های زمین خوردن اراذل شد قسم به خلقت هفت آسمان و «ما فیهم» خلاصه؛ حضرت خورشید میزند فریاد غدیر خـم پس از امروز شد عـلی آباد نسیم، راه خودش را به زلف او کج کرد اگر که عطر علی پخش میشود در باد و مـادر تو خـودش بارها شهـادت داد فـقط تویی که شدی شیر مرد مادر زاد همیشه حضرت صدیـقـه یاعـلی گـفته اگر که نام تو پـیچـیـده است بـین بـلاد تو بـا خـدا و خـدا نـیـز با تو میمـانـد که با تو حضرت جبریل دست بیعت داد قسم به خلقت هفت آسمان و «ما فیهم» از آسـمـان خـبـر از زلـف یـار میآید که پـا بـه پـای عـلـی اعـتـبـار مـیآیـد همیشه حضرت زهرا کنار حیدر هست که در کـنـار طـلا هـم عـیـار؛ میآیـد میان این همه عاشق که مرتضی دارد چـقـدر نــام تـو مـیـثـم بـه دار مـیآیـد قـسم به ناد عـلی و به لافـتی که فـقـط به دستهـای عـلـی ذوالـفـقـار مـیآیـد برای عرض ارادت به همسرش زهرا هـمـیـشـه حــیـدر دلـدل سـوار مـیآیـد قسم به خلقت هفت آسمان و «ما فیهم»
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
به او دادند کشتی را که در آن ناخدا باشد در این دنیای خـاکی او تجـلیّ خدا باشد خدا بود و نبی بود و بنا شد حضرت خاتم نه در روی زمین بلکه امیر ماسوا باشد اگر چه اشـرف کـل خلایق بوده از اول به بعثت میرسد وقتی که حرفش مرتضی باشد چهل قرن است پیغمبر به لب ذکر علی دارد نبی حق داشت با آیـات قـرآن آشنا باشد علی شد نفس پیغمبر علی شد جانشین او بنا بود از همه عالم حساب او جدا باشد پیمبر با علی هر دو یکی هستند در باطن اگر یا مصطفی گوئی همان یا مرتضی باشد برای بت شکستن شد رکابش دوش پیغمبر نمیفهمد کسی هرگز مقامش تا کجا باشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
کسی نـیـامـده او را عـلـی جـواب کـند علی به سمت گدایان خودش شتاب کند کسی که خـادمـش حـیـدر حـسـاب کـند بـه آسـمــان رود و کــار آفــتـاب کـنـد علی فقط که علی نیست، چارده نور است از او جدا شدن از هفت پشت ما دور است بــرای دایــرۀ شــاعــران بـیتــکــرار شده ست خطبۀ بینقـطه، نقـطۀ پرگار در اولین خـم زلفـش اسیـر شد عـطـار هزار شاعر مضمون سرا هزاران بار خیال وصف علی را قلم به دست شدند شراب عشق علی را نخورده مست شدند علی، علیست و زهرا شناسنامۀ اوست شروع او حسن است و حسین ادامۀ اوست صفات خاص ملائک صفات عامۀ اوست من از خودم که نمیگویم، این چکامۀ اوست برای او و خدا، دل، شریک قایل نیست میان عاشق و معشوق، هیچ حائل نیست که گفته روی زمین قرنهاست گم شدهایم؟ نه! ما مجـاور کوی صد و دهم شدهایم مسـافـر نـجـف و کـربـلا و قـم شـدهایم مُـبَـلِّـغ جـریـان غــدیــر خــم شــدهایــم غـدیر از نظر شیـعه عـید الاعیاد است خدا ولایت خود را به شیعیان داده ست به هر که عاشق او شد اسیـر میگویند به دستهای عـلـی دسـتگـیر میگـویند و اهل عرش، عـلـی را امیـر میگویند هـنوز جن و مـلک از غـدیـر میگویند جماعت این دو سه خط را ولی نمیفهمند که چیزی از درجات عـلی نمیفـهـمند عـلی که بود؟ نه میدانـم و نه میدانی مُحب او چه عـرب باشد و چه ایـرانی چه آشـکـار سـلامـش کـند چه پنـهـانی چه در سلامت کـامل چه در پریـشانی جواب میشـنود از عـلی: سلامٌ عـلیک اگر مـریـد مـرامش شدی بـگـو لـبـیک به پاست تیر و علی روی پاست وقت نماز نماز اوست زکات و گداست غرق نیاز دهان کعبه از این کـارهای او شده باز که در نهـایـت ایجـاز میکـند اعـجـاز؟ به جز علی، که هر انگشت او هنرمند است برای او در خیـبر به تار مو بـند است اگـر که دشـمن او تـیـغ را غـلاف کـند علی که جنگ ندارد، چرا مصاف کند؟ عـمر به خوبی او باید اعـتراف کـند؟! رواست کعبه نجـف را اگر طواف کند کجا شبـیـه به نهـج البـلاغه آمده است؟ کتابهای جهان را کسی ورق زده است؟ ستارهای ست برای خـودش ابـوریحان ولـی کـنـار عـلـی میشـود ابـوحـیـران که گـفته نام عـلی نیست داخل قـرآن؟! هزار بار بـخـوان از شـروع تا پـایـان قـسـم بـه نـقـطـۀ زیـریـن بـاء بـسـم الله عـلی ست معنی قـرآن، سخن کنم کوتاه ستاره روزنی از وصلۀ عبای علیست روایت است سماوات زیر پای علیست به عرش رفته محمد، پی خدای علیست به نقل قول، صدای خدا صدای علیست قرار شعر بر این شد سخن شود کوتاه چه “یا علی” بنویسم چه “فی امان الله”
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام هادی علیهالسلام
بـر لـکـنتِ زبـان من آقا امـان دهـید یا لطف کـرده و به بـیانم تـوان دهید تا مدح یک فـضیـلـتـتان را بیان کنم قـدر تـمام عـمـر جـهـانم زمـان دهید کار از کمیت لنگ غزل هم گذشته است الـفـاظ قـاصـرند به الـفـاظ جان دهید تا حق مـطلـب از سر ایـمـان ادا کنم ابن سکـیت نطق مرا دُر فـشان دهید بر ذوق کـور من تب دریای ملتهـب سـقـفی بلـنـدتر، ز خود آسـمان دهید از وحی در ثـنای تو باید مدد گرفت پس کوی جبرئیل امین را نشان دهید تا دعبل و کمیت و فرزدق شوم به پات شب تا سحر غزل بسرایم، غزل برات بر شیر پرده جان بده دم را به هم بریز بالاتر از مسـیح عـدم را به هم بریز شعری بخوان که وقت هدایت گری شده ارکان کفر و ظلم و ستم را به هم بریز آقا اگر بـنـاست دمی بیتو سـر کـنـم تقدیر من به لوح و قلم را به هم بریز اصلا به دست های کریمت گـل مرا از نو سرشته، آب و گلم را به هم بریز بر سائل درت نظری کن ز روی لطف کـل مـعـادلات کـرم را به هم بـریـز آقــای مـهـربــان دلــم بـا تــبـســمـی دریای پُـر تلاطـم غم را به هم بریز آرامش دلم دو جهـان در پـناه توست کارم هـمـیـشه گیر نفـوذ نگاه توست انداخت گرچه کینۀ دشمن به زحمتت یک ذرّه کم نشد به خـدا از شرافـتت گـردیـده بــارهـا مـتــوکـل ذلـیـل تـو بـوده رفـیـع ســایــۀ دیــوار عـزتـت صد آسمان فـرشته به شـمـشیر آخته دارند چشم در پی فـرمان حـضرتت راضی نشد دلت رسد آسیب بر عدوت جوش و خروش داشت ز بس دیگ رحمتت آورده دائـمـاً سـر تـعـظـیـم را فـرود دنیای عـلـم عالـمـیان پای حـکـمـتت اسـلام رفـت تـا بـه دل قــارۀ سـیــاه از بـرکت درایـت بـسـیـار و هـمـتت نورت گرفته کشـور دلها به جلوهای از بس شبیه حضرت زهرا به جلوهای از کفر محض با دمت ایمان درست کن از زنگی سـیـاه مـسلـمان درست کن در پای درس و بحث سراسر هدایتت از وحشیان حقیقت انسان درست کن از راز قـلب مرد مـسـافـر خـبـر بده از او کسی شبیه به سلمان درست کن ای حسرت بهشت خـدا خاک پای تو از دوزخ خـرابه گـلستان درست کن یک خندۀ ملـیح به لبهـای خود نشان قبله برای یوسف کنـعـان درست کن با سطری از معارف والای حضرتت راهی برای بیـنـش قرآن درست کن در وصف خوبی تو هزاران حکایت است عشقت همان میان بُر راه هدایت است چون نوکری که خو کرده بر امیر خود من را نما به نیمه نگاهی اسـیر خود تا جای دیگـری نـروم از درت، مرا بر خانهات الی الابدی کن فقیر خود در باب معـرفت تو مرا پای جامعـه بخشیدهای بصیرت و کردی بصیر خود دست مرا بگـیر و ببر تا غـدیـر خـم با سطری از زیارت اهل غدیر خود اهـل گـنـاه بـودم و با مـهـربـانـیات وا کردهای تو پای مرا در مسیر خود از سختی زمان گلهای نیست، شکر حق خواندی مرا به خنده به مهمان پذیر خود دل بـسـتـۀ کـلامـکـم الـنـورتـان مـنم در باب عـشق وصلۀ ناجـورتان منم دنیاست عـبـد خـانۀ عـبدالعـظـیـم تو محـتاج دست های هـمـیشه کـریـم تو با اهـدنا الـصـراط تـو اهـل هـدایـتـم با نـور تـوست راه دلـم مستـقـیـم تـو این حس همیشه بوده به همراه من که هست مشمـول من عـنایت و لطف قـدیم تو در کاظمین، مدینه و قم، مشهد و نجف شد تازه پای جامعه روح از نسیم تو با جامعه، زیارت هر یک از اهل بیت دارم سـلام بر تـو و قـلـب سـلـیـم تو حال و هوای گنبد سلطان که جای خود دارد هـوای گـنـبـد تـو یا کــریـم تـو نزدیک شـد مـحـرم شاه شـهـیـد دین امضا بزن حوالۀ دل را یک اربعین
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
چون ندارد با کسی کاری گدای سامرا میکـند بر خـلق سـالاری گدای سامرا ده برابر بیـشتر از پیش عاشق میشود چونکه دارد مثل تو یاری گدای سامرا با محبّت عادتش دادی به احسان٬ آنچنان کم نـدارد قـدر دیـنـاری گـدای سـامـرا هیچ فرقی نیست بین سرشناس و ناشناس نام خود کافیست بگـذاری گدای سامرا دستْ خالی تا کمر خم شد یقین کردم که هست آشـنا بـا رسـمِ دربـاری گـدای ســامـرا با مفـاتـیح ٱلجنان در هر فـراز جامـعه چشم هایش میشود جاری گدای سامرا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() رباعی های ولادت امام هادی علیهالسلام
نوری به جـهـان ز حیّ سرمد آمد از لـطـف خــدا عــبـد مـؤیّــد آمـد دهـم گـل بـوسـتان زهـرا و عـلـی از نـسـل عـلـی نـجـل محـمّـد آمـد ***************** امشب به جهان نور خدا آمده است دهم گـل باغ مـصـطفی آمده است در بـیت نـهـم گـل ولایـت، هـادی از نـسل عـلی مرتضی آمده است ***************** امشب به جهان نـور مبـین میآید بر شیـعه بگـو حـبل مـتـین میآید از بیت جواد ابن رضا هادی دین هـمـنـام امـیـر مــؤمـنـیـن مـیآیـد ***************** امـشـب از لـطـف خــداونـد ودود غـنـچـهای وا شد به گـلزار وجود آمـده چـهـارم عـلـی، هــادی دیـن بـر جــمــال کــبــریــائـیـش درود
: امتیاز
|